پرسشنامه فرسودگی تحصیلی مربوط به مدرسه[1]
پرسشنامه فرسودگی تحصیلی مربوط به مدرسه توسط سالما- آرو و نا آتانن[2] ( 2005) بر اساس مقیاس فرسودگی برگن[3] ساخته شده است. این پرسشنامه دارای 15 گویه است که سه بعد خستگی هیجانی (5گویه) ، بدبینی ( 4 گویه) و کارایی (6 گویه) را در بر می گیرد. این گویه ها در یک طیف هفت درجه ای هرگز (0)، بندرت(1) ، گاهی (2)، نظری ندارم (3). بیشتر مواقع (3) ، خیلی از مواقع(5)، همیشه (6) نمره گذاری می شود.
توجه:( نحوه ی نمره گذاری و شرح پایایی و روایی آن در پرسشنامه ذکر شده است).
برای دانلود این پرسشنامه اینجا را کلیک نمایید.
پرسشنامه فرسودگی تحصیلی مربوط به مدرسه[1]
پرسشنامه فرسودگی تحصیلی مربوط به مدرسه توسط سالما- آرو و نا آتانن[2] ( 2005) بر اساس مقیاس فرسودگی برگن[3] ساخته شده است. این پرسشنامه دارای 15 گویه است که سه بعد خستگی هیجانی (5گویه) ، بدبینی ( 4 گویه) و کارایی (6 گویه) را در بر می گیرد. این گویه ها در یک طیف هفت درجه ای هرگز (0)، بندرت(1) ، گاهی (2)، نظری ندارم (3). بیشتر مواقع (3) ، خیلی از مواقع(5)، همیشه (6) نمره گذاری می شود.
توجه:( نحوه ی نمره گذاری و شرح پایایی و روایی آن در پرسشنامه ذکر شده است).
برای دانلود این پرسشنامه اینجا را کلیک نمایید.
http://www.rava20.irمقیاس خود اثربخشی ورزش کردن ( ESS)
این مقیاس که توسط بندورا ( 1997) طراحی شده است. دارای 18 گزاره است که پاسخ های آن از 0 برای مخالفم ( نمی توانم ورزش کنم) تا 100 برای کاملاً مواقم ( مطمئنم که می توانم ورزش کنم) درجه بندی می شود. نمره کل از مجموع نمرات کلیه گویه ها بدست می آید و بین 0 تا 1800 می باشد.
توجه:( نحوه ی نمره گذاری و شرح پایایی و روایی آن در پرسشنامه ذکر شده است).
برای دانلود این پرسشنامه اینجا را کلیک نمایید.
8 راز موفقیت
چرا مردم موفق می شوند؟ آیا باهوش بودن یا خوش شانس بودن دلیل موفقیت این افراد است؟ «ریچارد سنت جان» هیچ یک از این دو عامل را دلیل موفقیت نمی داند. در حقیقت این سخنران، موفقیت را در زمان انجام کاری که به آن عشق می ورزید، به دست آورده است.
او بیش از یک دهه از عمرش را به مطالعه، بررسی و تحلیل داستان های موفقیت افراد مختلف گذرانده است. حاصل فعالیت های گسترده او در هشت کلمه جادویی، سه دقیقه شگفت انگیز و یک کتاب موفق خلاصه می شود.
جرقه این پروژه در هواپیما و برای سوالی که یکی از مسافران درباره دلایل واقعی موفقیت از او پرسید، زده شد و همین پرسش باعث شد ریچارد 10 سال از عمرش را به بررسی فرآیند موفقیت و مصاحبه با بیش از 500 فرد بسیار موفق در حوزه های مختلف اختصاص دهد.
او ابتدا دلایل موفقیت این افراد را از آنها جویا شد و سپس با بررسی و تحلیل پاسخ های دریافتی، داده های به دست آمده را در پایگاه داده های منظم گردآوری کرد و در نهایت توانست هشت ویژگی مشترک افراد موفق را شناسایی کند.
او بر همین اساس کتاب پرفروش و موفق «هشت نکته برای عالی بودن» را منتشر کرد که در واقع این کتاب گنجینه ای ارزشمند از راه های موفقیت افراد بسیار موفق است.
ریچارد با نگارش و انتشار این کتاب، این رازهای طلایی را با خوانندگان به اشتراک می گذارد. این رازها به مخاطبان کمک می کند تا در مسیری که در پیش گرفته اند، موفق شوند و به هدف خود که ممکن است راه اندازی کسب و کار، تغییر جهان، رهایی از فقر، تشکیل خانواده، آموزش فرزندان و ... باشد دست یابند.
این کتاب حس اعتماد به نفس افراد را تقویت کرده و توانمندی های بالقوه و بالفعل آنها را شناسایی می کند. در ادامه، متن سخنرانی شگفت انگیز سه دقیقه ای ریچارد سنت جان را می خوانید.
راز موفقیت را از موفق ها بخواهید!
سخنرانی مختصر سه دقیقه ای امروز نسخه فشرده سخنرانی دو ساعته ای است که برای دانش آموزان دبیرستانی ارائه می دهم. همه چیز از روزی شروع شد که سوار هواپیما شده و در راه آمدن به کنفرانس «تد» بودم. تقریبا هفت سال پیش بود. در صندلی کنار من دختر نوجوانی نشسته بود که به نظر می رسید دبیرستانی باشد.
این دختر خانواده بسیار فقیری داشت و می خواست در زندگی اش موفق شود. او سوال بسیار ساده ای را از من پرسی و گفت: «چه عاملی باعث دستیابی به موفقیت می شود؟»
از اینکه نمی توانستم پاسخ مناسبی به این نوجوان بدهم، احساس بدی داشتم. زمانی که از هواپیما پیاده شدم و به کنفرانس تد آمدم، در همان ابتدای ورود به سالن به طور ناگهانی و گویی که به من الهام شده باشد، به خودم گفتم: «خدایا! من داخل اتاقی هستم که پر از افراد موفق است. بهتر نیست از همین افراد دلایل و عوامل موفقیت شان را جویا شوم و پاسخ هایشان را با کودکان و نوجوانان به اشتراک بگذارم؟»
و امروز هفت سال از آن روز سرنوشت ساز گذشته است و من در این مدت با 500 فرد موفق مصاحبه و گفتگو کرده ام و قصد دارم در این سخنرانی شما را با آنچه که به موفقیت می انجامد، آشنا کنم.
1- اشتیاق؛ انگیزه ما برای طی مسیر
نخستین عامل موفقیت، اشتیاق است. «فریمن توماس»، طراح اتومبیل شرکت دایملر کرایسلر، اشتیاق را عامل انگیزه بخش و هدایتگر خود برای رسیدن به موفقیت می داند؛ پس افراد موفق کاری را انجام می دهند که به آن عشق می ورزند و تنها کسب درآمد به آنها انگیزه بیشتر نمی دهد. نکته جالب اینجاست که اگر کاری را با علاقه انجام دهید، پول و درآمد هم خود به خود به دست می آید.
2- کار برایتان مثل تفریح باشد
دومین عامل، کار و تلاش است. «روپرت مورداک»، مدیرعامل سرشناس چندین شرکت بزرگ و موفق و یکی از غول های رسانه ای جهان، کار و تلاش را عامل ضروری موفقیت می داند. به گفته او، هیچ چیز آسان به دست نمی آید و کار و تلاش هم به نوبه خود مفرح و سرگرم کننده است.
درست شنیدید روپرت مورداک معروف، کار و تلاش را سرگرم کننده می داند؛ پس افراد موفق کار کردن را نوعی تفریح می دانند و سخت برای آن تلاش می کنند. در حقیقت این افراد معتاد کار نیستند و واقعا از کار و تلاش خود لذت می برند.
3-تمرین مداوم و دیگر هیچ
«الکس گاردا»، مدیرعامل یکی از شرکت های موفق تولید کننده بازی های رایانه ای، تمرین و ارتقای مهارت ار راز موفقیت می داند. به نظر او موفق شدن عجیب و وابسته به یک فرمول جادویی نیست و تنها نیازمند تمرین و تمرین و تمرین است.
4- تمرکز بر هدف واحد
عامل بعدی تمرکز است. «نورمن جویسن»، فیلمساز معتقد است برای موفق شدن باید تنها بر روی یک هدف تمرکز کرد.
5- اراده ترغیب کننده
حالا نوبت به اراده می رسد. «دیوید گالو»، دانشمند علوم دریایی، اراده جسمی و روحی را یکی از عوامل مهم موفقیت می داند و بسیار بر توجه به آن تاکید می کند. افراد موفق با اراده قوی خود اعتماد به نفس را در وجودشان به وجود می آورند و خود را از تردید و خجالت رها می کنند.
«گلدی هاون»، بازیگر معروف آمریکایی، اعتراف می کند که در ابتدا نسبت به خود و توانایی هایش دچار شک و تردید بود و خود را به اندازه کافی باهوش و خوب تصور نمی کرد. او فکر می کرد که هرگز موفق نخواهد شد؛ البته ترغیب خود و ایجاد اراده همیشه چندان هم آسان نیست.
مادرها همیشه منبع خوبی برای ایجاد انگیزه، اراده و پشتکار هستند. «فرانک گری» که معماری موفق و شناخته شده است، مادرش را عامل ایجاد انگیزه و اراده در خود می داند.
6- ارائه خدمات ارزشمند
خدمت کردن به دیگران عامل هفتم موفقیت است. «شروین نولاند»، استاد جراحی دانشگاه یِیل آمریکا، خدمت در کِسوت یک پزشک را نوعی امتیاز ویژه می داند. بسیاری از کودکان و نوجوانان آرزو دارند روزی میلیونر شوند؛ پس باید به این بچه ها یاد داد که با ارائه خدمات ارزشمند به دیگران می توان به این آرزو رسید و ثروتمند شد.
7- ایده های ناب و خلاق
برخورداری از ایده های ناب و ارزشمند یکی دیگ راز عناصر لازم برای دستیابی به موفقیت است. بیل گیتس، مدیرعامل مایکروسافت، می گوید: «من یک ایده ناب و فوق العاده داشتم و می خواستم نخستین شرکت تولیدکننده نرم افزارهای ویژه رایانه های شخصی و خانگی را راه اندازی کنم.»
به نظر من هم ایده گیتس بسیار خوب بود. خلق ایده های ناب، فرآیندی عجیب و جادویی نیست؛ در واقع این فرآیند از چند مرحله بسیار ساده تشکیل شده است که توجه به اطراف و کنجکاوی از عناصر ضروری آن به شمار می رود.
8- مقاومت در برابر ناملایمات
بالاخره نوبت هشتمین عامل، یعنی سماجت رسید. شما باید در برابر شکست سمج باشید، روحیه خود را نبازید، در برابر ناملایمات مقاومت کنید و در نهایت مقابل انتقادها، طرد شدن ها، فشارها و آزار دیگران جا نزنید
برگرفته از مجله موفقیت.
قوانین تکنیک پومودورو
برای به کار بستن تکنیک پومودورو، باید از این قوانین پیروی کنید :
1.یک پومودورو تقسیم پذیر نیست)همیشه 25 دقیقه است).
2.اگر یک پومودورو را شروع کردید اما حواستان پرت شد و مشغول کار دیگری شدید، آن پومودورو محسوب نمی شود و نمی توانید کنار آن X بزنید.
3. اگر قبل از 25 دقیقه کارتان تمام شد، به بازبینی همان کار ادامه دهید تا زنگ به صدا درآید.
4.اگر کاری را در پنج دقیقه یا کمتر تمام کردید و بازبینی آن ارزش وقت گذاری نداشت، آن را یک پومودورو حساب نکنید.
5.وقتی تایمر به صدا درآمد، حتی اگر فکر کردید یکی، دو دقیقه دیگر کار تمام می شود، دست از کار بکشید.
6.در زنگ تفریح پنج دقیقه ای تان، سعی کنید یک کار خوب برای خودتان انجام دهید؛ مثلاً کمی آب بنوشید، حرکات کششی انجام دهید، چشم هایتان را ببندید و... این زنگ تفریح های کوتاه اجازه می دهند ذهنتان از کاری که مشغول به آن بودید رها شود و آنچه یاد گرفته اید برایتان جا بیفتد. همچنین موجب می شوند ذهنتان باز شود و برای پومودوروی بعد آماده شوید.
7.اگر کاری بیشتر از پنج تا هفت پومودورو طول کشید، آن را به قسمت های کوچک تر تقسیم کنید؛ به عنوان مثال، اگر در لیست کارهایی که باید انجام شوند نوشته اید "مقاله نوشتن" و برای این کار بیشتر از پنج تا هفت پومودورو لازم است، آن را به این صورت تقسیم کنید: انجام تحقیق برای نوشتن مقاله، نوشتن خلاصه رئوس مطالب، نوشتن پیش نویس، پاک نویس کردن، ویرایش و غلط گیری مقاله.
8.اگر کاری کمتر از یک پومودورو وقت نیاز دارد، کارهای کوچک دیگری را پیدا کنید و همه را در یک پومودورو بگنجانید.
9.وقتی یک پومودورو شروع می شود، باید تا زمانی که زنگ به صدا درمی آید روی آن کار تمرکز کنید.با این کار شما خود را عادت می دهید که به مدت 25 دقیقه در یک زمان تمرکز کنید و به کار بپردازید.
10.در زنگ تفریح های طولانی تر، می توانید برای خودتان چای یا قهوه درست کنید، پیام های تلفنتان را گوش کنید، ایمیل هایتان را چک کنید و... .
همچنین، از زنگ تفریح های طولانی تر برای تمرکز مجدد استفاده کنید. از خودتان بپرسید آیا دو ساعت گذشته را با موفقیت سپری کرده اید؟ اگر این طور نبود، سراغ لیست کارهایتان بروید و دوباره خودتان را به انجام آن کار مجبور کنید.
با وقفه ها چه کار کنیم؟
وقفه ها، هم می توانند درونی باشند و هم بیرونی. با آنها به این ترتیب باید کنار بیاییم:
وقفه های درونی
وقفه های درونی آنهایی هستند که از خودتان نشأت می گیرند؛ به طور مثال مجبور می شوید فوراً ای میل تان را چک کنید، یا دنبال مطلبی که ذهنتان را مشغول کرده در اینترنت بگردید، یادتان می آید باید به یک نفر زنگ بزنید، تصمیم می گیرید میز تحریرتان را مرتب کنید و... .
هرگاه فوریتی پیش آمد که مجبور شدید حواستان را از کاری که در دست داشتید منحرف کنید، روی برگه ای که پومودوروهای تان را ثبت می کنید یک علامت بگذارید. سپس یکی از این دو کار را انجام دهید:
اگر واقعاً لازم است آن کار را همان روز انجام دهید، آن را در لیست کارهایی که باید انجام شوند، در ستون "برنامه ریزی نشده و فوری"بنویسید.
اگر کاری است که به راحتی می توانید روز دیگری انجام دهید، آن را در برگه لیست فعالیت ها بنویسید.
وقتی که این کار را انجام دادید، به سراغ کاری که انجام می دادید بروید و تا موقعی که زنگ به صدا درآید، ادامه دهید.
اگر کاری را در ستون فوری قرار داده اید که باید آن را همان روز انجام دهید احتمالاً به ضرر کار دیگری خواهد بود که از قبل برنامه ریزی کرده بودید.
وقفه های بیرونی
وقفه های بیرونی وقتی به وجود می آیند که مثلاً تلفن زنگ می زند، کسی در می زند، یک همکار وارد اتاقتان می شود و... . وقتی این وقفه ها ایجاد می شوند، یک (-) روی برگه ثبت پومودوروهایتان بگذارید.
در مورد وقفه های بیرونی از روش "اطلاع دادن، عبور کردن و اتخاذِ تدبیر" استفاده کنید.
به این معنی که به آن فرد اطلاع دهید که در حال انجام کاری هستید و به سرعت برای دوباره برنامه ریزی کردن وقفه ایجاد شده، از آن عبور کنید.
سپس از همان روشی که در مورد وقفه های درونی بیان شد، استفاده کنید و در پایان کار، یادتان نرود که سراغ آن فرد بروید.
برنامه ریزی به روش گوجه فرنگی(پومودورو)
زمانی که فرانسسکو سیریلو در دانشگاهی در شهر رم تحصیل می کرد و قصد داشت موقعیت اش را با تلاش زیاد حفظ کند، تصمیم گرفت یک تکنیک مدیریت زمان را به وجود آورد تا بتواند ذهن خود را متمرکزتر کرده و دقتش را افزایش دهد. وسایلی که در دست داشت اینها بودند: کاغذ؛ خودکار و یک تایمر آشپزخانه به شکل گوجه فرنگی ("پومودورو" به زبان ایتالیایی یعنی گوجه فرنگی).
در یک نگاه، تکنیک پومودورو که فرانسسکو طراح آن است، بسیار شبیه سیستم TIME BOXING است. در روش TIME BOXING شما یک زمان مشخص را در نظر می گیرید (معمولاً از 20دقیقه تا یک ساعت) و در آن موقع فقط و فقط یک کار خاص را انجام می دهید. وقتی زمان به پایان رسید، می توانید یک "TIME BOX" دیگر برای آن کار صرف کنید یا اینکه کار دیگری را انتخاب کنید.
موارد مورد نیاز برای انجام پومودورو
1.تایمر آشپزخانه
2.مداد
3.برگه کارهایی که باید انجام شوند
4.برگه لیست فعالیت ها
5.برگه ثبت کارها(مراحلِ: ثبت،بررسی و بازبینی در این برگه صورت می گیرند).
اصول اولیه تکنیک پومودورو
یک کار را انتخاب کنید.
تایمر خود را روی 25دقیقه نظیم کنید)به هر 25 دقیقه یک "پومودورو" گفته می شود).
شروع به کار کنید تا اینکه زنگ تایمر به صدا درآید و سپس روی کاغذتان کنار آن کار یک X بگذارید.
به خودتان پنج دقیقه زنگ تفریح بدهید.
وقتی پنج دقیقه تمام شد تا زمانی که کارتان تمام شود، پشت سر هم پومودورو به پومودورو به کارتان ادامه دهید. وقتی کارتان به پایان رسید، می توانید آن کار را از لیستتان حذف کنید. سپس به سراغ کار بعد بروید.
بعد از چهار پومودورو، یک زنگ تفریح طولانی تر به خود بدهید15) تا 30 دقیقه(
پومودورو در پنج مرحله
برای انجام تکنیک پومودورو، پنج مرحله را باید در نظر داشت:
1-در آغاز هر روز برنامه ریزی کنید. فهرستی از کارهایی را که قصد دارید در آن روز انجام دهید، در لیست کارهایی که باید انجام شوند بنویسید.
2-در طول روز، بر کارهایتان نظارت کنید. ببینید برای چه کارهایی وقت خود را صرف می کنید و اتمام هر کار چقدر زمان می برد.
3-در پایان هر روز، نتایج را ثبت کنید. برای خودتان یک بایگانی درست کنید تا بتوانید بفهمید وقتتان را چگونه صرف می کنید.
4-هر روز در پایان، وقتی را برای بررسی اختصاص دهید تا اطلاعات خام را به دریافت ها و مشاهدات تبدیل کنید.
5-چگونگی صرف وقتتان را بازبینی کنید و تصمیم بگیرید چطور می توانید بهتر زمان بندی کنید.
تمرین شاد بودن
بسیاری معتقدند که شاد بودن قواعد مشخصی ندارد. اما با کمال احترام باید بگوییم که اینطور نیست و اگر هر روز این شعارها را ملکه ذهن خود کنید، لذت یک زندگی شاد را خواهید چشید.
1. سعی می کنم تحت هر شرایطی با دیگران مهربان باشم.
2. شکرگزاری را هیچ گاه فراموش نمی کنم.
3. زندگی را بی هیچ افسوسی زندگی خواهم کرد.
4. اجازه نمی دهم چیزی به من تحمیل شود.
5. همیشه سعی می کنم ماجرا را از زاویه دیگری نیز بنگرم.
6. سعی می کنم خنده رو باشم.
7. به طور مداوم به اطرافیانم یادآوری می کنم که چقدر و چرا دوستشان دارم.
8. هر روز به ظاهر خود توجه می کنم، ظاهر خوب داشتن به من حس خوبی می دهد.
9. ظاهرم را همانطور که هست می پسندم.
10. تفاوت هایی که با دیگران دارم را می پذیرم.
11. بخشش را فراموش نمی کنم زیرا من شایسته صلح و دوستی هستم.
12. خودم را با دیگران مقایسه نمی کنم.
13. صرفنظر از سختی مسیر، از هدفم دست نمی کشم.
14. در میان افرادی می مانم که بخوبی با من رفتار می کنند. کسی که مرا دوست داشته باشد، به من آسیب نمی رساند.
15. باور می کنم که هر چیزی شدنی است و هیچ چیز غیر ممکن نیست.
16. زندگیم را صرف راضی نگه داشتن افراد نمی کنم.
17. احساسات و عقایدم را ابراز می کنم.
18. همیشه کاری که درست است را انجام می دهم حتی اگر برایم دشوار باشد.
19. هر شکست را یک تجربه آموزنده می دانم.
20. با اطرافیانم طوری رفتار می کنم که انتظار دارم با من رفتار شود.
21. همیشه خودم خواهم بود.
برگرفته از: مجله موفقیت
چرا زمان کم دارم؟
مدیریت زمان، یکی از دغدغه های مهم بسیاری از ماست. دوست روانشناسی میگفت: وقتی به حرفهای مراجعین خودم فکر میکنم، احساس میکنم عمدهی مردم، صرفاً دو مشکل جدی را در حوزههای ذهنی و رفتاری به رسمیت میشناسند: «افسردگی» و «بیش فعالی ».
هر کسی در توصیف خودش یا دیگران، به سادگی اعلام میکند که: «من هیچ مشکل خاصی ندارم. فقط این افسردگی زندگی من را خراب کرده». یا اینکه «دوست من، یا همسر یا همکار من، بیش فعال است و …». ماجرای مدیریت زمان هم چیزی شبیه همین ماجرا شده. بسیاری از ما راهکار انواع مشکلاتمان را در در مدیریت زمان میجوییم .
چرا دچار کمبود زمان میشویم؟
همه ما به یک دلیل واحد دچار کمبود زمان نمیشویم. قبل از اینکه به فکر مدیریت زمان و حل کردن مشکل کمبود زمان خود باشیم، باید ببینیم که چرا دچار کمبود زمان شدهایم. برخی از رایجترین دلایل کمبود زمان را در اینجا با هم مرور میکنیم:
برخی از ما به دلیل رویاهای بزرگی که در سر داریم، احساس میکنیم به کمبود زمان گرفتار شدهایم.
وقتی که تصمیم میگیریم به یک انسان بزرگ تبدیل شویم. وقتی به غولهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان فکر می کنیم. وقتی میخواهیم تاثیری ماندگار از خودمان در حوزه علم و دانش و فرهنگ و هنر به جا بگذاریم.
کی از اولین چیزهایی که به خاطر میآوریم محدودیت زمان است. خصوصاً اگر به سن خودمان فکر کنیم و احساس کنیم، تا این نقطه که هم اکنون آمدهایم، به اندازهی کافی از عمر و وقت خودمان استفاده نکرده ایم.
مدیریت زمان و مسئله اولویت بندی در کارها کمبود زمان ممکن است به دلیل مشکل در اولویت بندی کارها و فعالیتها باشد.
گاهی اوقات، ممکن است احساس کنیم که حجم فعالیتها زیاد است و نمیدانیم که بهتر است کدام را به نفع کدام کنار بگذاریم. یا کدام را در اولویت قرار دهیم. من میخواهم درس بخوانم و بهترین معدل را در پایان دوره کارشناسی بگیرم. دغدغهی کنکور ارشد را هم دارم و میبینم فرصت کافی برای آن ندارم.
شنیدهام که پس از دوران دانشجویی فرصت مطالعه خیلی کمتر است و دلم میخواهد از همین دوران برای یادگیری و توسعه دانش خودم هم استفاده کنم. از طرفی برای تامین هزینهی تحصیل و همینطور کسب تجربه، کار هم میکنم یا میخواهم بکنم. احساس میکنم همه اینها هم در یک اولویت هستند و مهم هستند یا اگر اولویتهای آنها با هم فرق دارد، دانش یا شجاعت این اولویت بندی را ندارم. امیدوارم از طریق مدیریت زمان، فضایی ایجاد کنم که به همهی خواستههای خودم برسم.
شبیه همین ماجرا هم برای مدیری پیش میآید که هم میخواهد جلسات برونسازمانی را با دقت و کیفیت خوب برگزار کند. هم اصرار دارد که بازدیدهای منظم و دورهای در داخل شرکت داشته باشد. هم علاقمند است برای همسر و فرزندانش وقت بگذارد و از سوی دیگر، از دانش و تکنولوژی روز هم عقب نماند.
اولویتبندی، مهارتی ضروری اما بسیار دشوار و چالش برانگیز است که در بسیاری از مواقع، ما را ترغیب میکند که با استفاده از مدیریت زمان و مهارتهای مشابه، ظرفیت و توانمندی خود را افزایش داده و صورت مسئله را پاک کنیم. درست مانند کسی که میخواهد با صد هزار تومان بودجه، یکی از دو اسباب بازی شصت هزار تومانی و پنجاه هزار تومانی را انتخاب کند و چنان در انتخاب دچار تردید میشود که تصمیم میگیرد ده هزار تومان قرض بگیرد و هر دو گزینه را انتخاب کند!
مدیریت زمان و مشکل ما در واگذاری کارها و تفویض اختیار کمبود زمان ممکن است ناشی از واگذار نکردن کارها به دیگران باشد
ما خیلی وقتها در واگذار کردن کارها به دیگران، ضعیف عمل میکنیم. یا کارها را به شکل نامطلوبی به دیگران واگذار میکنیم که در نهایت زحمت خودمان دوچندان میشود. آیا تا به حال شده از کسی بخواهید که برای صرفه جویی در وقت، به جای شما یک پیراهن را برایتان بخرد و جدای از زحمت و منتی که برای شما ایجاد شده، وادار شوید بعداً برای تعویض مراجعه کنید و وقت زیادی را صرف چانه زنی و متقاعد کردن فروشنده به تعویض لباس کنید؟
یا آیا شده است که نامهای را برای تایپ به همکار خود بدهید و ببینید که مدت زمانی که صرف ویرایش و غلط گیری نامه میشود بیشتر از زمانی است که خودتان برای تایپ نامه صرف میکنید؟
واگذاری نادرست و غیرحرفهای کارها به دیگران، باعث میشود که در نهایت بسیاری از ما به این نتیجه برسیم که بهترین روش صرفه جویی در زمان، این است که کارها را خودمان انجام دهیم و از آنجا که به هر حال ، ظرفیت ما در انجام کارها محدود است، نهایتاً احساس میکنیم مدیریت زمان، آن کلید طلایی است که میتواند چنین مشکلی را برای ما حل کند.
کمال طلب بودن میتواند یکی دیگر از دلایلی باشد که ما را نهایتاً به سمت مدیریت زمان سوق داده است. کمال طلبها یا Perfectionist ها، کسانی هستند که برای هیچ کاری، استاندارد 90 یا 95 از صد را نمیپذیرند. آنها استاندارد 100 از 100 را میخواهند. به همین دلیل هر کاری توسط آنها، بیش از زمان معمول طول میکشد. نامهای که میتواند در پنج دقیقه نوشته شود، پنج بار مرور و ویرایش میشود و پس از سی دقیقه، با نارضایتی ارسال میشود.
اگر ماشین خود را به کارواش ببرند، دو برابر کارگری که ماشین را شسته، وقت میگذارند و دور ماشین میگردند تا از نبودن لکه در اطراف ماشین مطمئن شوند.
یک مهمانی کوچک یا سمینار مختصر داخل سازمان، به اندازهی یک عروسی از آنها وقت میگیرد و باید تمام جزییات بررسی شود و به دقت مورد توجه قرار گیرد.
طبیعی است که در این شرایط، ممکن است من و شما احساس کنیم که مشکل اصلی ما در مدیریت زمان است و اگر در مهارت مدیریت زمان توانمند شویم میتوانیم بدون کمبود وقت، کارها را با همان سطحی از استاندارد که مد نظرمان است انجام دهیم.
مشکل در مدیریت زمان به دلیل حل موردی مسائل حل موردی مشکلات و نداشتن نگاه فرایندی، میتواند دلیل دیگر کمبود زمان باشد.
گاهی اوقات، مسیر کار در تیم ما یا در سازمان ما نادرست است. به جای اینکه مسیر کار را درست کنیم، به صورت موردی مشکلات را حل میکنیم.
بستری که در سازمان ایجاد کردهایم، بستری برای فساد اقتصادی است. یا اینکه فرایندها و نظام پاداش و پرداخت، به شکلی است که کارمندان تشویق میشوند از زیر کار فرار کنند.
به جای اینکه یک بار ببینیم ریشه مسئله چیست، هر روز وقت ما صرف جستجوی کارمند خاطی و مجازات کردن او میشود.
دوستان و همراهانی انتخاب کردهایم که هر لحظه بودن کنار آنها، ما را به اتلاف وقت و فراموش کردن اولویتها سوق میدهد. اما به جای اینکه این مسئله را حل کنیم، سعی میکنیم با ابزارها و تکنیک های مختلف، از وقت جزیی باقیمانده استفاده بهتری بکنیم.
شاید هم مشکل اصلی ما انگیزه نداشتن است
وقتی برای کاری که انجام میدهیم انگیزه نداریم، آن را کندتر از همیشه انجام میدهیم. خیلی وقتها هم، ترجیح میدهیم آن کار را در آخرین مهلت مقرر انجام دهیم. در چنین شرایطی، گاهی اوقات مسئلهی ریشهای کمبود انگیزه، دیده نمیشود و عارضهی سطحی آن، یعنی کمبود وقت، مورد توجه و نظر ما قرار میگیرد.
احساس میکنیم با بهبود مهارت مدیریت زمان، میتوانیم انواع مشکلاتی را که در کار و زندگی روزمره خود با آن مواجه هستیم، مدیریت کرده و کاهش دهیم.
دلیل دیگری که بسیاری از ما دچار کمبود زمان میشویم، ضعف ما در هنر نه گفتن است.
شاید شما هم از جمله کسانی باشید که نمیتوانند به سادگی به دیگران «نه» بگویند. به همین دلیل، قسمت عمدهای از وقت خود را صرف انجام کارهایی میکنند که به دلیل خجالت یا رودربایستی یا دلایل مشابه، پذیرفتهاند. در چنین شرایطی، تلاش برای بهبود مهارت مدیریت زمان، به معنای بهبود تواناییهای ما نیست. بلکه گویی میخواهیم ظرفیت بارکشی خودمان را افزایش دهیم تا دیگران بتوانند با دردسر کمتری بار بیشتری را بر شانههای ما تحمیل کنند.
اگر شما هم خودتان را قربانی این نوع رفتار میدانید، شاید مطالعه یکی از درسهای دوره مذاکره متمم، تحت عنوان هنر نه گفتن، بتواند کمی اثربخش باشد.
متداولترین و تاثیرگذارترین کتابهایی که در حوزه مدیریت زمان و نظم شخصی در دنیا منتشر شده کدام کتابها هستند؟
یکی از کتابهای تاثیرگذار در این حوزه، کتابی است که توسط David Allen تحت عنوان How to get things done نوشته شده است. دیوید آلن میکوشد بحث مدیریت زمان را به عنوان بخشی از یک مهارت بزرگتر تحت عنوان «نظم شخصی» و «ابزارهای به پایان رساندن کارها» معرفی کند. به عبارتی خلاصه کتاب او در یک جمله این است که:
مدیریت زمان به خودی خود، هدف نیست. بلکه یک وسیله است. هدف اصلی این است که کاری را که آغاز میکنیم بتوانیم با صرف کمترین انرژی و در مناسبترین زمان به پایان برسانیم.
Neil Fiore هم کتابی دارد به نام The now habit. شاید در نگاه اول، کتاب «عادت اکنون» در گروه کتابهای بازاری این حوزه به نظر برسد، اما کارهای فیوره، یک دستاورد ارزشمند داشت و آن اینکه، بحث «به تعویق انداختن و اهمال کاری» را به عنوان یکی از چالشهای اصلی در حوزه مدیریت زمان مطرح کرد. تمام کتابها و نوشتههای فیوره، حول این محور شکل گرفتهاند که:
کسانی که معتقدند مشکل مدیریت زمان دارند، عموماً مشکلشان در مدیریت زمان نیست، بلکه در اهمال کار بودن است و اینکه نمیتوانند در لحظهی مناسب خودشان را برای انجام کار، برانگیزانند و آن را به عقب میاندازند. در طول زمان، این مشکل به تعویق انداختن، خود را با نامی دیگر، یعنی «نیاز به مهارت مدیریت زمان» نشان میدهد.
در میان کسانی که بیشتر روی حوزهی مدیریت زمان در کسب و کار متمرکز شدند، شاید یکی از بهترین کتابها، کتاب Luara Stack باشد که برای آن نام Leave the office earlier را انتخاب کرده است. او در این کتاب، علاوه بر معرفی تکنیکها و روشهای مختلف، یک نکته کلیدی جالب دارد که شاید یادآوری آن برای همه ما ضروری باشد:
زیاد کار کردن و شلوغ بودن و زود به دفتر کار آمدن و دیر از محل کار رفتن، برای بسیاری از ما به یک ارزش تبدیل شده است. یک جور فخرفروشی مدیریتی. مدیران هم با همین نگاه، کارمندی را کارمند خوب میدانند که زود بیاید و دیر برود. در حالی که کارمند و مدیر خوب، باید بتوانند در حالی که دیر میآیند و زود میروند، خروجی خود را افزایش دهند. ساعت کار، الزاماً پیشبینی کننده ی خوبی برای خروجی یک فرد نیست.
همچنین در حوزهی استفاده از ابزارهای تکنولوژیک هم، کتابهای خوب و جریان سازی منتشر شده که از جمله آنها میتوان به کتاب مایکل لینن برگر تحت عنوان Total Workday Control اشاره کرد که کتاب او، آغازگر مجموعه جدیدی از کتابهای مربوط به استفاده از تکنولوژی برای مدیریت زمان بوده است.
بر گرفته از مجله موفقیت
برای دانلود مبانی نظری و پژوهشی در مورد مدیریت زمان به سایت زیر مراجعه نمایید
تست جالب ازدواج ویژه دختر و پسران مجرد
1- آیا زمانی که مادر و پدری را به همراه فرزند کوچکشان می بینید، غبطه می خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
2- آیا زمانی که یک زوج جوان را در حال خنده می بینید، افسوس می خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
3-آیا همچون گذشته از اوقات تنهایی تان لذت می برید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
4- زمانی که در جمع دوستان متاهل هستید،به خود می گویید که ای کاش من هم متاهل بودم؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
5-آیا شده که تا به حال حضور شخصی از جنس مخالف، شما را دگرگون کند؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
6- آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که تنهایی دیگر بس است؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
7-آیا تا کنون برایتان پیش آمده که شادی تان را بخواهید به کسی از جنس مخالف، انتقال دهید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
8- آیا شما موسیقی های آرام گوش می دهید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
9- آیا شده زمانی که پشت ویترین یک فروشگاه هستید، احساستان به شما بگوید برای کسی هدیه ای بخرید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
10- آیا رنگ زندگی برای شما تغییر کرده است؟ امیدواریم که حضور شخصی زندگی تان را دگرگون کند.
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
11- آیا شده در چند ماه اخیر، لبخند فردی، امید را در دلتان زنده کند و نگاه شما به زندگی تغییر کند؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
12- زمانی که پدر مادرتان می گویند، دیگر زمان ازدواج فرا رسیده است، اخم نمی کنید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
13- آیا به تازگی در خیالتان مراسم خواستگاری را مرور می کنید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات
14- آیا اخیرا برایتان پیش آمده عاشق کسی شده باشید، اما حجب و حیا اجازه ندهد، آن را با او در میان بگذارید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات نتیجه:
اگر از 14 پرسش بالا به ده گزینه پاسخ بلی داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج در وجودتان احساس شده است.
اگر به ده گزینه پاسخ خیر داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج هنوز در وجودتان احساس نشده است .
اگر به هفت گزینه پاسخ گاهی اوقات داده اید به این معنی است که هنوز سر در گم هستید و نمی دانید که باید ازدواج کنید یا نه، همچنان مجرد بمانید.
مطالب جدید تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.